درد را میخواستم درمان کنم امّا نشد
اشک را میخواستم پنهان کنم امّا نشد...
بر لبم لبخند و آهی در دلم بود آتشین
خواستم آیینه را مهمان کنم امّا نشد...
هرکه آمد! جای غمخواری غمی افزودو رفت
خواستم من هم لبی خندان کنم امّا نشد...
سالها خونگریه کردمدر فراقش، ناگزیر...
حسن کریم زاده اردکانی
متن دلتنگی عاشقانه
متن اشک و آه
متن رنج و درد
متن عاشقانه غم انگیز
متن ناامیدی دردناک
متن شکست عشقی
متن حسرت عشق
متن خون گریه
متن کریم زاده حسن
متن خواستم اما نشد
متن حسن کریم زاده
در حال بارگذاری...