متن اشک و آه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشک و آه
بی تـــو غـــم ای نـــازنـــین با مــن سـرِ کین آمده
درد هـــجــرانت نمـــی دانی چــه ســــنگین آمده
از نظــــر غایـــب شــدی ای یـــوســف کـنعان من
بــهر غــمــخـــواری دل یــــعقــوب تســـکین آمده
اشک چشمم شد به راهت خون و چشمانم سفید
آه و دردا از شـــــــب و روزی کـه غــمــگـین آمده...
هر لحظه؛ نو به نو
تکرار میشوی در من
تکرار میشوم در تو
با خواهشهای دل تنها
و مگوهای اشک و آه
تکرار میشوم از آهنگ؛ از صدا
از صداقتی که در سینهام مانده به جا
و باز
تکرار میشوم در تو
همواره... نو به نو...
درد را میخواستم درمان کنم امّا نشد
اشک را میخواستم پنهان کنم امّا نشد...
بر لبم لبخند و آهی در دلم بود آتشین
خواستم آیینه را مهمان کنم امّا نشد...
هرکه آمد! جای غمخواری غمی افزودو رفت
خواستم من هم لبی خندان کنم امّا نشد...
سالها خونگریه کردمدر فراقش، ناگزیر...
«اَللّٰهْمَّ عَجّلْ لِوَلٖیِکَ الْفَرَج»
با چشم اشکبــار و دلـی غــرق سـوز و آه
آغــاز سال نــو، شده با «قـــدر» همپگـاه
در ابتدای سال «پدر» چون رَوَد به عرش
تــا انتهـــای ســال، میآیــد «پسر» ز راه؟