سه شنبه , ۶ آذر ۱۴۰۳
تو دنیای منی خودت حرف های منی...
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد...
از دست دادن بعضی آدماخودش یه پیروزیه ......
او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال...
تو تمامی با توام تنها خوش است...
پاییز بغل میخوام ترین فصل ساله...
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی...
لطف خدا بیشتر از جرم ماست...
کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم...
من از عالم تو را تنها گزینم...
هر جای دنیایی دلم اونجاست...
ناراحت بشم ناراحت میکنم🤍(:...
واسه خودت زندگی کن:)...
من از اقبال خود نالم که دستی بی نمک دارم...
خدای دور بود از بر خدادوران...
حدیث چشم مگو با جماعت کوران...
با خودت آشتی باش!...
نسل بشر با شرایط آخر زمانی روبرو است...
من خلوت یک زخمم...
سینگل باش پادشاهی کن سینگل باش هر چه خواهی کن...
غرضم وصل تو باشد چه تو آیی چه من آیم...
ای من غلام آن که دلش با زبان یکی ست...
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است...
تو چه کردی که دلم این همه خواهانت شد؟...
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست...
آزار نده تا آزار نبینی...
فلسفه، میکروسکوپ افکار است...
تا وقتی به نفعشونی وفادارن (:...
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد...
آه گریه ی روح است ......
به نام خدادوستت دارمنقطه ته قلب...
روزگاریست که هم صحبت من تنهاییست ......
نظر از تو برنگیرم همه عمر تا بمیرم...
وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من...
عشقِ من به طُ بی پایان ترین حِس دُنیاس...
مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم...
ندارد دل دل اندر وی چه بستی...
در دلم بنشسته ای بیرون میا...
هر چی نیش بزنی بازم واسم عسله:...
عشق در دل ماند و یار از دست رفت...
هرچه هستی جان ما قربان تست...
سکوتم را دست کم نگیر...!!...
حال من بسته به چشمانِ تو در تغییر است...
تویی به جای همه، هیچ کس به جای تو نیست...
شده پاییز،کجایی؟منم و شیدایی......
سوگند به نامت که تو جانان منی...
خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار...
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست...
تا تو ز من بریده ای من ز جهان بریده ام...
بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست...