متن اقبال
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اقبال
انقدر منتظر
شانس ایستادم،
تا عزراییل از راه رسید...
شده از ضربهٔ غم، سیب دلت لک بزند؟!
یا که دستان فلک بر رخ تو چک بزند؟!
دل تو خواسته یک خلوت سرشار سکوت
در کنار تو کسی یکسره هی فَک بزند؟!
کوهی از آرزو و خاطره انباشته ای؟
زیر آن کوه، یکی آید و فندک بزند؟!
در مسیر هدفی...
تور بر سر ماهی
کل کشان به ساحل اقبال می برد
صیاد
اقبال اگر به ستاره است
شب با این همه ستاره
چه بداقبال است
در حال بارگذاری...