دلم می سوزد برای مادرانی که نوازش ها و
حسرت ها ،ارامش ، مسافرت هایی را که نرفته اند و تجربه نکرده اند،
و در اوج حسرت غریبانه با اشک ارام شده اند،و خیری از روزگار و همسر خود ندیده اند..
و در اخر با سوختن،ساختن،ماندن، ..
با ذره ،ذره از دست دادن جانشان که تاوان مادر بودنشان است …
در اغوش خاک به ارامش می رسند..
به جرم مادر بودن
پناهی درین کبود ،نوبسنده
ZibaMatn.IR