درختهای پاییزی
برگ درختهای کنار اتوبان رنگی شده است. نارنجی، زرد، قرمز، قهوهای. مردی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «چقدر این درختها قشنگ شدن.» راننده چیزی نگفت. مرد نگاهی به راننده کرد و گفت: «درختها را دیدید؟» راننده گفت: «بله.» مرد گفت :«خیلی عجیب و غریب نشدن؟... هزار رنگ...» راننده گفت: «بله.» مرد گفت :«ولی انگار خیلی براتون جالب نیست.» راننده گفت: «شما چون گاهی از این مسیر رد میشی، درختها و رنگشون برات جدید و جالبه، من چون روزی دهبار این مسیر رو میرم و مییام اصلا درختها را نمیبینم که بخوام رنگ برگهاشون را ببینم.» مرد با تعجب پرسید: «شما درختهای به این قشنگی را نمیبینید؟» راننده گفت: «نه... آدم چیزهایی که بهش خیلی دور یا خیلی نزدیک هستند را نمیبینه.» زنی که عقب تاکسی نشسته بود، نفس عمیقی کشید.
ZibaMatn.IR