رونق عهد شباب است دگر بستان را
دل پر از شوق و طراوت شده این دوران را
نغمه ی بلبل مست از سر شوق آمده است
تا که بستان کند از عشق تو حیران را
ابر در چنگ نسیم است و بهاری شده است
تا ببینند به هم جلوه ی باران را
لاله ها سر به هوا در دل صحرا دارند
تا که نوشند ز لبخند تو این جان را
هر که در سایه ی لطف تو نفس می گیرد
می برد با دل خود عشق تو تا جان را
در هوای تو دلم گم شده و پیدا نیست
چون که در عشق تو دیده ست همه امکان را
چشم ما خیره به راه تو و دیدار تو است
تا که با مهر تو پر سازد این ایوان را
ای که با نور حضورت همه جا روشن شد
دل به شوق تو سپرده ست همه پیمان را
در حضورت همه خوبان جهان محو شوند
که ز رخسار تو خورشید دهد تابان را
با تو این باغ بهار است و دلم خوشبخت است
که به عشقت سپرده ست همه دوران را
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR