در خیالِ شب، تو را با نورِ مهتاب آفریدم
در دلِ تاریکِ دل، با عشقِ ناب آفریدم
چشم مستت، آینه دارِ دلِ دیوانه شد
با نگاهت عالمی را بی جواب آفریدم
زلفِ پیچان تو را با موجِ دریا هم نفس
در هوایِ عطرِ تو، بویِ گلاب آفریدم
چون نسیمی از بهار، آمدی در کویِ دل
با حضورِ روشنت، باغ و شراب آفریدم
هر که با یادِ تو باشد، بی نیاز از هر غمی
با تو در هر لحظه ای، عالمی ناب آفریدم
عشقِ تو در دل چو خورشید است و من در سایه اش
با تو هر دم عالمی پر از شتاب آفریدم
در کنارت، لحظه ها رنگی دگر دارد به خود
بی تو اما، هر کجا باشم، سراب آفریدم
در نگاهت، رازِ دل ها همچو مه در شب پدید
با تو هر دم عالمی پر از شتاب آفریدم
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR