چو بشنوی سخن عشق را، مگو که خطاست
که این حکایت دل، رازِ نهان و صفاست
به هر کجا که روی، عشق را نشان بینی
که این نگین جهان، بر دل هر عاشق جاست
به باغ دل بنگر، گل های عشق در آن
هر آنچه هست به دنیا، زین گلستان به پاست
چو عاشقی به دلت راه یافت، دلبر تو
بدان که این نگار، گنجی ز دنیای ماست
به هر نفس که زنی، یاد او به دل آید
که در هوای وجودش، دل هماره شیداست
چو در ره محبت، گام زدی با دلبر
بدان که این سفر، راهی به سوی رؤیاست
به چشم عاشق اگر بنگری، جهان زیباست
که هر نگاه به او، قصه ای از دل راست
هر آنچه دل طلبد، در نگاه او یابی
که این نگاه پر از مهر، دلبرانه سزاست
به هر دمی که ز عشق، دل به تپش درآید
بدان که این تپش، نغمه ی عشق و وفاست
چو بشنوی سخن عشق را، مگو که خطاست
که این حکایت دل، رازِ نهان و صفاست
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR