سرو سیمین ساق سودایی، سمن سا سر کشید
شور شیدایی شرابش، شعله در ساغر کشید
مهر مه رویان مرا مجنون و مدهوش می کند
ناز نوشین نگارم، نقش بر خاطر کشید
لعل لب لبریز لطف، لاله گون لبخند زد
گل گلستان گشت و گیسو، گرد گل چنبر کشید
چشم چالاکش چو چشمه، چرخ را چون چرخ کرد
دل دلیرانه دوید و، دست بر خنجر کشید
زلف زنجیری زمانی، زیر و رو زد زندگی
عقل عاجز عاقبت، عزلت به دفتر برکشید
باده ی بزم بهاران، بی خودی بخشید و باز
ساقی سرمست، ساغر سوی ساغر برکشید
کام کی کاهد کمند کاکل کج گوشه اش
تا تماشای تنش، تن تاب بی بر برکشید
غنچه ی گلزار غم، گل گون گریبان می درد
بس که بلبل بی نوا، بانگ غم از بر برکشید
یار یک رنگم یگانه، یاد یارانش نکرد
وه چه وحشت، ورطه ی ویرانی از سر برکشید
حسن حیران کننده اش، هر دم هویدا می شود
تا که تصویر تنش، تحسین تماشاگر کشید
مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR