زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

نقش پای عشق بر لوح دلم پیداستی
هر که را چشم حقیقت بین و دل بیناستی

گر چه پنهان کرده ام راز نهان در سینه خویش
پرده ی اسرار من از اشک چشم رسواستی

آتش عشقم چنان سوزنده کز خاکسترم
شعله ی جاوید بر افلاک می برخاستی

در شب هجران چو شمع از سوز دل می گداختم
صبح وصلش در افق چون مهر رخ بنماستی

گر چه دریای غمش موج بلا برمی زند
ساحل آرامشم در قعر آن دریاستی

زلف او زنجیر عقل و دام هوش من شده
عقل و هوشم بی قرار آن کمند زیباستی

چشم مستش فتنه ی دوران و آشوب جهان
فتنه ها در غمزه ی آن نرگس شهلاستی

گر چه عالم جمله ویران گشت از سیل فنا
خانه ی عشقم هنوز آباد و پابرجاستی

در ره او گر هزاران جان فدا سازم رواست
کاین متاع ناچیز در پای او کالاستی

هر که را در بزم وصلش جام می داد ساقیی
تا ابد از نشئه ی آن باده سرشاراستی

مهدی غلامعلی شاهی
ZibaMatn.IR

مهدی غلامعلیشاهی ارسال شده توسط
مهدی غلامعلیشاهی


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن