چشم مستت خون دل در ساغر مینا ک...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن مهدی غلامعلی شاهی
- چشم مستت خون دل در ساغر مینا ک...
چشم مستت خون دل در ساغر مینا کند
زلف پرچینت هوای گردن دل ها کند
آتش عشقت به جان افتد، کند خاکسترم
شعله ی آهم ز خاکم لاله ها پیدا کند
لب فروبستم ولی فریاد دل خاموش نیست
ناله ی خاموش من غوغای صد دریا کند
گر نگاهت تیر زد بر سینه ام، شکرانه داد
زخم تیرت مرهمی بر زخم ناپیدا کند
عطر گیسویت مرا مدهوش و حیران می کند
بوی زلفت عقل را از خویشتن رسوا کند
آب چشمم گوهر ناسفته ی دریای غم
کی تواند قدر این گوهر کسی پیدا کند؟
شمع رویت روشنی بخشد به بزم عاشقان
پروانه ی جانم هوای سوختن پیدا کند
در خیال قامتت سرو چمن خم می شود
قد رعنایت قیامت در دل صحرا کند
گر به زنجیر جنون بندی مرا، آزاد ترم
عشق تو دیوانه را از عاقلان رسوا کند
خال مشکینت نشان از نقطه ی توحید داد
سِرّ وحدت را عیان در کثرت اشیا کند
مهدی غلامعلی شاهی