پاییز می رود
پائیز می رود که زمستان فرا رسد
کولاک برف و لحظه بوران فرا رسد
پائیز بسته بار خودش را که بعد از این
تاراج باغ و دشت و بیابان فرا رسد
تشویش گل به چهچه بلبل بهانه شد
تا روزگارِ دادن تاوان فرا رسد
حال و هوای زرد خزان بی ثمر نبود
تا قصه های پرده پایان فرا رسد
از تار و پود برگ درختان گذشته ایم
تا رقص باد و شاخه عریان فرا رسد
مائیم و انجماد و سکوت جوانه ها
تا اینکه آفتاب درخشان فرا رسد
فعلا که سر به شانه طوفان نهاده ایم
تا کی دوباره مژده باران فرا رسد
♤♤♤
ZibaMatn.IR