در شب اندیشه ام گم شد به راه ب...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در شب اندیشه ام گم شد به راه بی پناه
ماه می تابید و می زد بر دل من سوز و آه

چون صدف دریا دلم در کنج تنهایی شکست
موج غم آمد ربود از ساحل دل خوابگاه

در هجوم لحظه های سرد و تاریک فراق
یاد او شد همچو خورشیدی به قلبم نور و راه

هر نگاهش قصه ای از رازهای کهنه داشت
چون کتابی پربها در خلوت شب های ماه

با خیالش می نوشتم شعرهایی از جنون
هر غزل چون آتشی در جان من افروخت آه

عشق او چون باده ای در جام جانم ریختند
مست و حیران ماندم از این جرعه های بی گناه

در گلستان نگاهش بوی گل ها مست بود
هر گل از او رنگ و بویی داشت، چون باغ پگاه

گرچه دوری از برش دل را به طوفان می کشاند
عشق او فانوس شب های دل من شد، ای ماه

در هوای وصل او دل را به دریا می زنم
تا که شاید بشنود این ناله های بی پناه

مهدی غلامعلی شاهی

ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
متن مهدی غلامعلی شاهی
اشتراک‌گذاری