در شب تاریک و خاموشی که دل بی...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

در شب تاریک و خاموشی که دل بی تاب بود
ناله های بی صدای عشق، دل را خواب بود

شعله ور در سینه ام آتش زدی ای عشق پاک
سوختی دریاچه ی اشکم که چون مرداب بود

بر فراز قله های عشق، دل پرواز کرد
تا ببیند روشنی را، گرچه او ناباب بود

چون نسیم صبحگاهی بوی گل ها را ربود
دل به یاد عطر آن گل، مست و بی پایاب بود

در سکوت شب، صدای عشق را بشنید دل
قصه های دلنشین عشق، او را قاب بود

چون مهی در آسمان دل، تو تابیدی به نور
روشنی بخشید بر دل، گرچه او نایاب بود

در کنار جویبار عشق، دل را شستشو داد
تا که پاکی یافت از او، هر چه او را باب بود

چون که خورشید محبت بر دلم تابان شد
برگ های خشک عمرم، سبز و پرشتاب بود

در غروب عشق، دل را بر فراز عشق برد
تا ببیند روشنی را، گرچه او در خواب بود

چون که از دریای عشق، دل به ساحل پا گذاشت
یافت آرامش در آنجا، گرچه او بی تاب بود

مهدی غلامعلی شاهی

ZibaMatn.IR
مهدی غلامعلیشاهی
ارسال شده توسط
متن مهدی غلامعلی شاهی
اشتراک‌گذاری