به نام آن که وطن را...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

به نام آن‌که وطن را روشنی داد
دل اسلام را به نورش دردر رهین باد
خمینی خاست چون خورشید از غرب
برافکند از ستم ظلمت را ز شرق
ندا آمد ز دل‌های شکسته
که باید ریشه‌ی طاغوت شکسته
دلش لبریز نور از کوی یار است
ز عهد کربلا با ما کنار است
قیامش موج برداشت از ضمیر
شد بر وطن کفن بر تن زاسلام
به پا کرد از دل محراب غیرت
خروش مردم از تکبیر، عزّت
زبیداد ستم، فریاد برخاست
به کوی عشق، دل‌ها را روان ساخت
شهیدان، شمع محفل‌های ما شدند
ز خون پاکشان، راه ها برین شدند
بهشتی، آن فقیه دادگستر
ز علم و عدل، بر دل‌ها اثر کرد
رجایی، مرد میدان صفا بود
دلش در بند فقر و بی‌ریا بود
به بر کرسی دلش بند آمد
نه در جاه و جلالش طمع آمد
دلش ز کودکان نان می‌شکست
به دل آرام‌تر از صبحی رست
لباس خدمت و دل پر از نور
نه تخت و تاج، نه بازیچهٔ زور
چو باهنر کنار او فدا شد
صدای عشق، در خاموشی صدا شد
اماباز فتنه‌ای آمد ز پنهان
که از هر سو گرفت آتش به میدان
ز رنگ رأی، فریب افتاد بر خلق
حقیقت گم شد اندر گرد و
به اسم تقلب وهشتادوهشت وغرب دوستی
زدند آتش به جانِ وطن دوستی
ز رهبر خواست مردم صبر و آرام
ولی غوغاگران افکندند فتنه
فتنه ای چون 88 شد ابلیس وار
حقیقت را ستاندند از سرِ راه
سراسر پرده‌پوشی و فریب بود
که در آن فتنه، شیطان در قریب بود
ولیکن نور رهبر چون سحر بود
که ظلمت را ز جان مردم به در بود
سخن‌هایش چو شمشیر عدالت
براند فتنه را بی هیچ غفلت
سپاه عشق، بسیجیان جان‌فشان
در آن فتنه، شدند سدّ خروشان
چنین شد کاین وطن، با رهبر ما
برون آمد ز هر طوفان و طغیان
ز مردان خدا، این نهضت جان
همی ماند به لطف رحمت یزدان
سلیمانی، سردار دلیر میدان
ز دشمن بست راه فتنه و طغیان
فخری‌زاده، مرد علم و اخلاص
ز علمش ساخت پیکانی به احساس
دوباره پرچم ایمان شد بلند
به لطف ایزد و آن رأی خداوند
و اینک تا به امروز، انقلاب استوار
به لطف رهبر و خون شهیدان، ماندگار
چه سالی بود آن آتش‌فشان عشق
که خون شد دشت‌ها از جوشش تشکّر
هزاران لاله از خاک وطن خاست
دل شیران ز شوق یار، بجاست
خرازی، باکری، شیران گمنام
گذشتند از جهان، با عزم و آرام
به فکه، حسین‌وار فتادند
به هور، از خون خود اسلام کاشتند
شهیدان رفتند، اما شعله ماند
حماسه در دل این ملت نشاند
ز مادرهای شهدا صبوری بگو زدین
که با اشک، ساختند وطن را ثمین
ز آن طفلان دهه شصتی قصه‌پرداز
که خواندند زشهادت پدر با اشک وآهی
و اینک سال‌ها رفته‌ست اما
هنوز این راه روشن مانده بر ما
اگر سلیمانی رفت از میانه
ولی راهش نشسته بر کرانه
اگر فخری‌زاده نیست در جمع
ز علم و خون او جوشدوطن پرست ز رزم
به هر نسل این پیام آشنا باد
که خون شهیدان بی‌صدا، جاودان باد
نگه‌داریم از این عهد مقدس
که این خون‌هاست رمز عزّت و مقدس
به یاد خون شهیدان، قسم بر آن راه
که تا همیشه پایدار بماند این راه
شهیدان ما، علمدار این راه
گواهان حق، تا همیشه در جاودان
ای شهیدان! یاد شما همیشه زنده‌ست
که راهتان در دل تاریخ، هنوز پاینده است
قسم به این‌که هرگز نمی‌گذریم
که خون شما را بر خاک بگذاریم
شهادت شما درس وفاداری‌ست
که در راه حقیقت گرنماندکوتاهی
ما به‌پای راهتان می‌ایستیم
که راه شما برای همیشه باقی‌ست
بخواهیم به پاس خون شما
تا همیشه این انقلاب را نگه داریم از هر بلا

عطیه چک نژادیان
ZibaMatn.IR
عطیه چک نژادیان
ارسال شده توسط
ارسال متن