کسی به بام سعادت رسد که...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن عطیه چک نژادیان
- کسی به بام سعادت رسد که...
کسی به بام سعادت رسد، که در دل شب
ز درد ره به مسیر بلرزد، نه از یاوه جهل
به کامِ خوش نرسد آنکه با تپش بگذشت
بسوزد آنکه نبودهست در دلش هدف
ز خاکِ خار، گلی رویَد ار که اشک فشاند
کجا برآید از آن خاک، بیتلاطم شب؟
خوشی به قیمتِ درد است، این راز را دان
که بی رهان به سحر میرسند با طرب
تو نیز گر به هدف خو کنی، عزیز شوی
که زر به کوره شود پاک، نه با نسیم حرف
چو موج، سر به فنا دادهام به سِر هدف
رسید که گوهر آینه گردد درونِ ژرفطلب
کدام بخت، به بازی رسد بدون نبرد؟
کدام عرش، نیاراست بیسقوطِ عجب؟
خوش آن دلی که درونش هزار داغ نهان
ولی به چهره ندیدهست جز فروغ و ادب
من از هدف نوشیدم، ولی بُوَد جام آن
به کامِ من رسد آخر شرابِ نابِ ذهب
آتیه جهان، کتاب صبوریست، ای عزیز هدف
ورق بزن، برس آخر به بزمِ فتح و طرب
مزن به ناله در این ره، که آسمان داند
ز اشک و آه برآید هزار اخترِ شب
مباش خسته، که فردا طلوع خواهد کرد
پس این غزل بنویس، از غبار تا هدف