برای نوه ام محمد متین متین...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار اعظم کلیابی
- برای نوه ام محمد متین متین...
برای نوه ام محمد متین
متین، نوهٔ عزیزتر از،جانم
جگر گوشه ام ، روشنای دیده ام ،
چشمهایم را می بندم
میبینمت...
بین قفسههای کتاب و مغازه....
بین فرمولهای ریاضی و قفسه ها بین آدمها
و در اینهمه شلوغی
چقدر آرام و استوار ایستادهای
پسرم ، امیدم ، زندگی ام
چشمهایت پر از اشتیاق فهمیدن است و شوق کار
و من چقدر به تو افتخار میکنم
جان دلم روشنی دیده ام تمام زندگی ام
کتابهایت بوی دانش میدهند
تو آموختهای
که چگونه
با دانش وکار
هر دو را به مقصد برسانی
هم ذهنت را پرورش دهی
هم دستانت را
نوهٔ عزیزم
میدانم گاهی خسته میشوی
گاه از بس خواندهای
سردرد میگیری
گاه از بس ایستادهای
پاهایت درد میگیرد
اما بدان
این خستگیها
پلهای محکمی میسازند
به سوی فردایی روشن
پسرم
تو نه تنها درس میخوانی
که زندگی را میآموزی
نه تنها کار میکنی
که مسئولیت را میآموزی
و این هر دو
تو را به مردی کامل بدل میکند
نفسم عشقم امیدم
من همیشه نگران تو ام
آخر مادربزرگ که نمیتواند
نگران نوهاش نباشد
اما بیشتر
به تو افتخار میکنم
چون میبینم
چگونه با اقتدار
این راه سخت را میپیمایی
آرامشم ، ضربان قلبمی
تمام زندگی منی
همه امیدمی ...دور چشمان معصومت بگردم
دور سرت بگردم عزیزکم
تو تمام دارایی من هستی
قدردان خدایم
خدایی که مرا دوست داشت
و تورا به ما داد
تو هدیه ی باارزش خدایی ....
دستانم همیشه برای سلامت ؛ خوشبختی ؛ و موفقیتت به سمت خداست ...
آرزویم دیدن رسیدن به آرزوهایت ست ...
مثل همیشه به خدا میسپارمت...
یادت نرود ...
خدا همیشه درقلب های مهربان ست
فدای قلب مهربانت ..
هیچگاه یاد خدا را فراموش نکن
خدا همیشه کنارت هست
وتنهایت نمیگذارد
تمام زندگی ام ..آرامشم ، قلبم ، نفسم ، همه وجودم
مراقب خودت باش
یادت نرود بعد از خدا اگر گاهی دلت گرفت اگر کسی نبود تو رابفهمد
من هستم .
مثل همیشه عاشقت هستم ومی مانم
بدان که دلخوشی دنیای من هستی
خانهٔ مادربزرگ
همیشه پذیرای توست
با چای داغ و آغوشی گرم
و گوشی شنوا
برای شنیدن حرفهایت
عشق الهی
در سرمای جهان
گرمابخش وجودت
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
تفسیر با هوش مصنوعی
این نامهٔ مادربزرگی است به نام اعظم کلیابی برای نوهاش محمد متین. او در این نامه، عشق و افتخار بیپایان خود را به متین ابراز میکند و از تلاش و پشتکار او در تحصیل و زندگی قدردانی میکند. مادربزرگ نگران متین است، اما به او اطمینان میدهد که همیشه پشتیبان او خواهد بود و خانهاش پناهگاهی امن برای اوست.