همه ایستاده بودند.
حتی یکی نمیتوانست بنشیند
انتظار است دیگر، لعنتی...مثل بی خوابی،
دلت میخواهد بنشینی، خسته ای، اما نمیتوانی.
دلت میخواهد آب بخوری ،
اما جا نداری.
دلت میخواهد بایستی،
ولی مگر می شود همه اش ایستاد.
و اگر بخواهی قدم بزنی،
کجا بروی ؟ ...
ZibaMatn.IR