خوابِ لبخند تو دید غنچه لبش خندان شد
عشق تو روی زبان بود سپس درجان شد
گریه ی شوق خدا روز ازل نام نداشت
روز میلاد شما گریه ی او باران شد
زلف تو باز و نسیم بوی تورا زمزمه کرد
از همان روز همه گردنه ها حیران شد
کودتا چشم شما بود که از شورش آن
بید مجنون دلم تا به ابد لرزان شد
مثنوی بود شبِ موی پریشان شده ات
با دو بیت غزلت طاهر جان عریان شد
وادی شعرو هنر رو به تهی گشتن بود
شعر نیمایی چشمان شما اکران شد
ZibaMatn.IR