جان آدمی با درد سرشته اند
با درد زاده می شویم
و با درد...
نه تن میمیرد
ماهیچه هایش از هم می گسلد
رگ هایش کرم هایی گرسنه می شوند
ویکدیگر را می بلعند
جان اما زنده می ماند،
و برای ابد درد میکشد....
چه قدر راه می رویم
حرف میزنیم
نفس می کشیم
و یک روز
ناپدید میشویم...
چه قدر بردگی کشیدیم
بردگی خدایان ،
تن
بعد هم تاریکی ...
اگر خودم را تمام کنم،
تمام می شود؟
ZibaMatn.IR