سر از کار تمام شعرها در می توان آورد
و از ابیات چشمان تو بهتر می توان آورد
تو تا یک صفحه شاید از محبت شعر خواهی گفت
ولی از بی وفایی هات دفتر می توان آورد
من از سهراب وقتی با شقایق زندگی می کرد
شنیدم جای شب بو گاه شبدر می توان آورد
عقاب از شاخه می افتد نهنگ از چشم دریاها
نمی دانم در این دنیا کبوتر می توان آورد ؟
هزاران مرد جنگی را به مسلخ برده ای اما
اگر پایش بیفتد باز لشکر می توان آورد
تو اصلا سرو،اصلا ماه،اصلا عشق وقتی هست
پلنگلی مرده را پای صنوبر می توان آورد
شب تاریک و بیم و مرگ و دستانی چنین خالی
برای دل بریدن از تو خنجر می توان آورد
ZibaMatn.IR