تا امروز
صد و سه روز وُ
چند ساعتِ ستمگر است
دارم زیرِ دندانِ این دیوارها
جویده می شوم،
با این حال
در برابرِ تکرار و کسالتِ این روزها
تسلیم...غیرِ ممکن است!
با امروز
صد و سه روز وُ
چند ساعتِ ستمگر است
صدایِ خُرد شدنِ استخوان های خود را
از درونِ همین دیوارها می شنوم،
با این حال
من حالِ تو را خواهم گرفت
ویروسِ ولگردِ کوچه ها!
برو...!
حوصله ات را ندارم بلند شوم بروم
گوشی را بردارم بپرسم
پیادهٔ این شبِ ناپیدا کیست.
من تو را می شناسم کرونا
دستت را از روی زنگ بردار،
کسی خانه نیست!
ZibaMatn.IR