زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

حسین من! محرم از راه می رسد، ماه محبت به تو، ماه دلدادگی به قافله ای که تو قافله سالار آنی، ماه محبت به مردان و زنان و کودکان این قافله. ماه میثاق و تجدید عهد با آنان که در این قافله اند و از انس به کمال لذت می برند و جز به بزرگی و هیبت و جلال خداوندی اندیشه ای ندارند.


از دنیا و مال و منال آن رویگردان می شوند و هر آنچه را می بینند در پیش چشم آنان کوچک و ناچیز است و فقط به عظمت و جبروت خداوند در اندیشه اند.


از هر آنچه مانع کمال بندگی و تبعیت از حکم خداوندی است چشم می پوشند تا از بقای خود بگذرند و به لقای حضرت حق برسند، در نیل به این رستگاری جان و تن خویش را به نیزه ها و شمشیرها می سپارند و مرغ جانشان قفس جان را در هم می شکند و آماده پرواز می شوند.


حسین من! صدای این قافله به گوش می رسد آن هم با آمدن محرم، قافله ای که برای رسیدن به این کمال و شرافت سبقت در کوی شهادت را سبب لذت و آرامش می دانند و غارت اموال و اسیری اهل و عیال و کودکان هیچ کدورت و ملالی را به دل هایشان راه نمی دهد.


حسین من! محرم، ماه تو از را می رسد و غم و اندوه تو بردل ما لانه می کند. دیدگان تو را پراشک می بینیم و لبان تو را خشکیده، کاش نمی بودیم و از سینه گداخته، قلب شعله ور شده و روح پرتلاطم تو نمی شنیدیم، تنها سرود ایمان، نوای توحید و یاد خدایی که ذکر و ورد تو می شود، آرامبخش دل ما هم خواهد شد. تو خوب می دانی، غم سرای خیمه های تو، سوزش قلب زنان، گریه نوباوگان، آه و سوز خواهران و العطش کودکان تو، عالمی را از ازل تا قیام قیامت اشک ریزان می کند.


آقای من! تو به سرزمینی قدم می گذاری که مردمان روزگار، تو را بر دو کار مخیر می سازند؛ یکی مرگ و دیگری خواری و ذلت! و چه زیبا فریاد برمی آوری که خواری و ذلت از خاندان ما دور است و کشته شدن و زیر بار ستم نرفتن در ما شرافتمند خواهد بود، ما درس آموز مکتب تو می شویم در محرم و به یاران و همه آنان که لبیک گوی تو شدند سلام و درود می فرستیم.


تو رهنمای راه ایمان و جرعه نوش جام یزدانی. تا همیشه تاریخ، تا همیشه روزگار زندگی در هر صبح و شام به تو سلام می دهیم.


با هر که با شما در صلح و سلامت است، تا ابد در صلح و سلامتیم و با هر که با شما می جنگد در مبارزه و جنگیم و تا قیامت اینچنین خواهیم بود. چرا اینچنین نباشد که قصه پرغصه کربلا فریاد دل را برمی آورد، وقتی می بیند تیرها و نیزه های نامردمان بی حمیت خون رسالت را به زمین می ریزد، دستان خاندان جلالت را به اسارت می برد و سرزنشی که جبرئیل امین را هم به ماتم می نشاند، واقعه جانسوزی که پاره های پیکر پیامبر را روی شن های بیابان زیر سم اسبان، زیر تیغ آفتاب گرم کربلا، مقابل چشم شتررانان و شماتتگران قرار می دهد و چه مصیبتی که بشریت متحمل آن می شود.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن