متن فریاد دل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات فریاد دل
آن روز در اقیانوس افکارم غرق بودم
و نفس هایم به شمارش افتاده بود
بدنم از خود بی خود شده بود کم کم خاطرات راه نفس کشیدن ریه هایم را بسته بودنند
تقلا هایم تمام شد چشمانم را بستم تا آسان تر جان دهم و
همان لحظه با چشمان تو...
تپش قلب،
در دلِ این لحظاتِ بیپایان،
یادِ تو را با هر ضربهاش
در دلِ شب فریاد میکند.
صدای در که در دوردستها
در خاموشی میپیچد،
آوای آن آخرین لحظه است
که نمیخواهد بپذیرد
که عشق به پایان رسید.
چشم بیدارم شبانگاهیست در سودای او
خواب را گم کردهام در کوچهی رسوای او
لاله در دامن نهاد آتش، نسیم از وی گریخت
داغ دارد هر که افتاد از نفس، شیدای او
رنگ از رخسار گل رفت و صبا زاری نمود
چون گذر کرد از چمن آهسته و یغمای او...