چراغ های قرمز را دوست دارم... نقطه ای هستند برای ایستادن...برای درنگ کردن...توقفی کوتاه در میانه یِ راه... قدر لحظه ها را فهمیدن... چراغهای قرمز را دوست دارم...چون به من ممنوعه ها را یاد می دهند...ممنوعه هایی که جان آدم را می گیرند...چراغ های قرمز حواس ما را جای خودشان بر می گردانند.. روی تب و تاب رفتن و رسیدن آدمی آب خنک می ریزند... راه را می بندند و گاه مسیرها را تغییر می دهند...درست مثل زمانی که فهمیدم دوست داشتن تو جزو ممنوعه ترین حواس بشر است..شاید اگر نمی فهمیدم...اگر درنگ نمی کردم..اگر برای همیشه دوست داشتنت را ادامه می دادم، حالا اینگونه زنده نبودم... اینقدر زنده که بفهمم تو زردترین چراغ گذرای زندگی ام بودی...چراغ های قرمز را به خاطر تمام ایستادن ها و تغییر مسیر دادن ها دوست دارم.
ZibaMatn.IR