در من پیرمردی با اعصابِ ضعیف
که تمامِ خانه را به دنبالِ عصایش
به هم میریزد
در من کودکی های نکرده
هزاران فریادِ به گوش نرسیده
خنده هایِ درنیامده از ته دل
نَخ به نَخ سیگارهایِ شبانه
در من هزاران راهِ نرفته....
من وارثِ امپراطوریِ حسرتهایِ
بر دل نشسته ام...
ZibaMatn.IR