یک لحظه تمام سیم های تنم پاره شد. مثل ثانیه های قبل از مرگ که تصاویر تمام دوران های زندگی به یکباره از جلوی چشم آدمی می گذرد تمام آوازها و تصنیف های استاد از جلوی چشمانم گذشت.
تنم بیشتر از زلزلهٔ بم لرزید، انگار هزار نفر زیر پوستم دف می زدند.
باور نکردم. هیچوقت باور نمی کنم. مگر می شود از کلمه ی مرگ یا فوت یا بدرود برای این اسم استفاده کرد؟!
مگر می شود نفس های سترگ این کوه عظیم را ندیده گرفت؟! مگر می شود این خبر را شنید و نمرد؟! نه، هیچوقت باور نمی کنم. اگر تمام خبرگزاری ها بر صحت خبرشان پافشاری کنند من می گویم دروغ محض است. مگر می شود خورشید این حنجره را خاموش دید؟! نه... «خسروی آواز ما هیچوقت نمی میرد».
این جمله را به تمام خبرگزاری ها مخابره کنید.
«گویند سر عشق مگویید و مشونید»
در ماه مهر رابطه هامان خراب شد
ZibaMatn.IR