بعد تو عقلم به چشمم دیگر اطمینان نکرد
هیچ کس را دیگر این دل در خودش مهمان نکرد
تا به دست آوردمت از پا درآوردی مرا
حمله ی چنگیز هم اینگونه با ایران نکرد
آمدی آتش به جان خانه ام انداختی
آنچه کردی با من اسرائیل با لبنان نکرد
موج موج از بین اقیانوس راحت رد شدم
کشتی ام را هیچ طوفانی چنین ویران نکرد
کاش می کُشتی به قرآن بهتر از این حال بود
با من آن کردی که عزرائیل با انسان نکرد
خواستم حاشا کنم حال بدم را، باز هم
لرزش دست و لب و چشمم ولی پنهان نکرد
عکس او را روی دستم خالکوبی کرده ام
اسمی از من را به دور گردن آویزان نکرد
ZibaMatn.IR