زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
4.0 امتیاز از 2 رای

بی تفاوت توی چشمم زل زد و خندید و رفت
رنگ بیرنگی زحسرت بر دلم پاشید و رفت

آنشب اما سردی برخورد بیرحمانه اش
قبل رفتن نسخهُ مرگ مرا پیچید و رفت

شانه زد موهای خود را/عطر زد بر پیرهن
بهترین جامه هایش را به تن پوشید و رفت

آنقدر بی تاب رفتن بود/ قرآن را کشید
ازمیان دستم آن شب/خم شدوبوسیدورفت

گفتم؛ آیا بازگشتی دارد این رفتن؛عزیز؟
ازنگاهم پوزخندش را ولی دزدید و رفت

اشک سردی حلقه زد درچشمهایم/سنگدل
در نگاهم التماس آخرم را دید و رفت
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن