100 متن کوتاه باران ۱۴۰۴ جدید 2025
متن های کوتاه درباره باران
100 متن کوتاه باران ۱۴۰۴ جدید 2025
کپشن باران برای اینستاگرام و بیو واتساپ
آسمان تویی...
و باران گریه ی ابرهایست که دستشان به تو نمیرسد...
دریغ از اینکه تو آسمان هستی...
و همیشه آنها را در آغوش گرفته ایی...
رشک با فهم به از اشک بی فهم...

دعا میکنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی . . .

ای معلم تو را سپاس :
ای آغاز بی پایان،
ای وجود بی کران ،
تو را سپاس
ای والا مقام ،
ای فراتر از کلام،
تورا سپاس.
ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی
روزت مبارک

میچسبد در این بهار
کنارِ این شکوفه ها
کنارِ باران های بی قرار و ناگهانی اش
یک فنجان چای "بهار نارنج"
که کنارش آدمی از جنس عطرِ اردیبهشت نشسته باشد...

چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن ، گوش به باران دادن ، چای درست کردن ، پادشاه وقت خود بودن ...

آرام باش ای دل غمگین!
از شِکوه بس کن؛
پشت ابرها هنوز خورشید می درخشد؛
سرنوشت تو همان است که دیگران دارند.
در هر زندگی باید بارانهایی فرو ریزد و برخی روزها تیره و حزن انگیزن باشند.

این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است
مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است
آسمان، آیینه کاری می شود
در زمین، آیینه، جاری می شود
.
می شود با خطّی از باران نوشت:
بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت...

برف پاک کن بیهوده جان میکند
باران این سوی شیشه از چشم منه!

زندگی را به من آموخت
آنکه با ،باران آمد
در باران رفت…….
باران
المیرا پناهی درین کبود

باران هم بارید
باد وزید
آسمان ابری شد
نه باران شست
نه باد برد...
چگونه است
این دلتنگی های آدمی؟؟

مگر من از این شب ها چه می خواهم؟
به جز جاده های مه گرفته ی شمالی
یک دل سیر نم باران
یک موسیقی آرام
یک دنیا دل خوشی کنار تو...

گاهے برای خوب شدن حالت
نباید سمت آدم ها بروے...💫🍓
گزینہ های امن تر و مطمئن تری، نیز هست:
باران
هوا
موسیقے
قهوه
☕

فردا اگر روز خوبی بود
مرا برای دیدن باران،
برای قدم زدن کوه های پاییزی،
برای رقصیدن در برگ ریز،
برای دوست داشتن
بیدار کنید؛
از گریستن خسته ام؛
از رنج ها، خسته تر...

- نواز ش هایت:
بارانِ،
نوازش دست هایت را
بر گیسوانم ببار - تا،،،
بهار بیایدوُ،
موهایم بویِ بابونه بگیرد!

دلبرجانم هیچ میدانستی که باران همان اشک شوق ابرهاست که روانه میشود بر سر عشاق تا دوباره حس طروات را به کوچه خیابان های مرده شهر بازگرداند

نت به نت،
صدای خیس باران،
به طراوت می انگیزاند:
موسیقی احساس مرا،
در آبی های بی کران...
زهرا حکیمی بافقی (کتاب گل های سپید دشت احساس)

محبوب من
.
شما نباشی؛ همه ی بغض های جهان در گلوی من است
کوچه ها را یکی یکی ورق میزنم
از پاییز راهی به شما پیدا میکنم
باران های درونم آغاز میشود
محبوب من؛ بی تو پاییز دوران سختیست...

باران که می بارد دلم برایت تنگت تر می شود...
راه می افتم،
بدون چتر،
من بغض می کنم،
آسمان گریه می کند !

من می روم
و کلیدِ این خانه ی دلگیر را
زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت.
دلتنگ که شدی
آمدی نبودم
نگرد!
باران،
هرگز شبیهِ آنچه بود
به آسمان بر نمی گردد...

ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺏ ﻏﻤﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ ،
ﺍﻣﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ِﻏﻤﻬﺎ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺎﯾﺴﺘﯿﻢ
ﺩﺭﺳﺖ ﻣﺜﻞ ﭼﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ،
ﺍﻣﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﯾﺴﺘﯿﻢ...

تلق تلق نم باران زند به پشت من ؛ ای داد
ببین ؛ به نم باران هم ؛ چه بی جوانه شدم
و لحظه ای گذری عاجزانه می پرسم
جواب می دهد از قبل چه پیرترانه شدم

حکمت باران در این ایام می دانی که چیست ؟
آب و جارو میشود بهر محرم کوچه ها . . .
السلام علیک یا اباعبدالله

عشق خیس شدن دو دلدار
در زیر باران نیست
عشق این است
که من چترم را به روی دلدار بگیرم و او نبیند
نبیند و هرگز نداند که چرا در زیر باران خیس نشد

آسمان، چشمانت
گریه هایت باران
گونه هایت چو افق وقت طلوع
به شب خانه ی من آوردی
روز را با قدمت

قالیچه و ایوان قشنگی دارم
موسیقی باران قشنگی دارم
پاییز و هوای خش خش خوشبختی
من با تو چه آبان قشنگی دارم

بیخیالِ غمِ هر روزه ی دنیا جانم
چای و شعر و نمِ بارانِ خزان
خودمانیم
ببین !
جمعه چه کیفی دارد :)

باز باران زد تو چتر خویش را برداشتی
شهر را برهم زدی صد آفرین گل کاشتی
زنده کردی در دل پاییز شهر مرده را
توی آستین ات همیشه چیز بهتر داشتی

بیا که آن گذشته ای را که خیلی زود به گذشته ملحق شد دوباره بیاد آوریم و این بار آن را در حال به خود هدیه کنیم و زره زره آن را تماماّ نفس بکشیم.

مثلِ باران افتادم به دلَت
راست می گویند هر اُفتادنی پایان کار نیست،
این افتادن آغازِ دلدادگیست.

گاهی دلم شور می زند
باران که می زند نگران چشم های توام که بارانی شده
و من چقدر بیشتر از همه
زیر بارانی که تو می باری خیس می شوم...

نمیدانم چرا هر شب...
هوای چشم مــــن بی تــــو....
کمی بارانی و سرد است...
وقتی دلم گرفت زیر باران گریه کردم...
وقتی اشکهایم میان قطره های باران گم شدند،
تازه فهمیدم
غم من چقدر کوچک است
و غم آسمان چقدر بزرگ...

آبان ماهى ها زیباترین چشم انداز پاییزند...وقتى باران با نام آنها برگهاى خشک را رنگین می کند و عشق و محبت را به روی احساس تمام آدم ها می پاشد !

دوست داشتن هاى اولِ صبح
آنجا که هنوز،
درگیرِ روزمرگى نشده اى...!
آنجا که چشم باز میکنى،
و هواىِ یار در سر می پیچد!
عجیب میچسبد
فکرش را بکن، باران هم ببارد...!

دلم برای "تو" تنگ است
برای باران...
برای گام برداشتن در خیابان
خسته ام از اسارت
از قرنطینه...
خسته ام ازین دقایق بیجان
دلم آزادی می خواهد
شوق می خواهد
زندگی می خواهد.!

آسمان را ببین!
با آنکه همه جهان ،در آغوشش هستند برایشان اشک می ریزد.
آسمان اشک میریزد ؛
تا گلی دوباره متولد شود
تا درختی،شکوفه دهد
تا انسانها با دلی غمگین،زیر باران قدم بزنند

ای خوش آن عمر که در شغل محبت گذرد
حیف از آن عمر که درناله. وحسرت گذرد
ای خوش آن دل که مشغول محبت گردد
حیف از آن عمر که دائم به بطالت گذرد

•Im jealous of the rain
When it touches your skin.
حسودیم میشه به بارون
وقتی میشینه رو صورتت !

مرا بسپار در یادت
به وقت ریزش باران، نگاهت گر به آن بالاست
و در وقت دعا قلبت مثال بید میلرزد،
دعایم کن که من محتاج محتاجم

دوست دارم/ مثل یک استکان چای داغ دم غروب/ کنار پنجره ی پاییز /بخار شیشه و باران...این کیف کوچک ساده را به دنیا نمی دهم عزیز!

ای کاش، آدمی وطنش را
مثل بنفشهها
(در جعبههای خاک)
یک روز میتوانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک”

حال خراب حضرت پاییز،
مال من
شأن نزول سوره ی باران،
به نام تو
تنها نه من به مهر تو،
آذر به جان شدم
دلتنگی دقایق آبان
به نام تو.

همیشه سعی کردم
درد دوریت را
با خیابان ها در میان
بگذارم
قدم بزنم
حتی شده ساعت ها
تا نبودنت را به خانه نبرم
اما هر بار برگشتم
باران را دیدم
که از هر گوشه خانه
بند نمی آمد

یکشنبه غم انگیزیست
باران میبارد
هم از آسمان
هم از چشمهای من
مثل همیشه یکشنبه تکرار میشود
اما مثل همیشه تو نیستی

ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺗﭙﻪﻫﺎ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﭼﺘﺮ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ

آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گیج میشوند،
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش آب می افتد
تولدت مبارک

آیا ما سزاوار بودیم
تمام خیابان را در باران برویم
و در انتهای خیابان کسی در انتظار ما نباشد؟

بوسه برف
کوه رابه هم ریخت
بوسه باران
زمین را غرق کرد
تو بیرون نیا
برف و باران را
به گردن تو می اندازند ! ...

ای که دنیای منی
روح منی! جان منی
می شود یک قدمی
با من عاشق بزنی
زیر باران، دو نفر
در بغل هم چه شود ...
تو بگی عاشقتم
من بگم ای جانِ منی
️️️
