من اماخواستم
تا دخترک بازیگوش و خرمی باشم
که بی توجه به لب گزیدگی مردم این شهر
جسارت را خرج قدم های کوچک، اما محکم و پایداری کنم که مزه شیرینی پرواز، بر صحرای پهناور را برایم به ارمغان می آورد...
پس کوله ام را خالی کردم، از پچ پچ خاله زنک های کوچه بازاری و اجازه دادم تا پرستو های مهاجر همراهیم کنند.
ZibaMatn.IR