این محال نیست
چه کِیفی دارد
خدای مهربان باشد
عشق باشد
عطر شمعدانی و نم باران باشد
تو باشی و من باشم
صبح شود، تو با بوسه بیدارم کنی
من دُورت بگردم
ظهر شود، تو بگویی عشقم
من فدای چشمانت شوم
شب شود، تو بگویی عزیزم
من در آغوشت بمیرم
و این اتفاق ساده، هر روز تکرار شود
محمدامین تیمورزاده
ZibaMatn.IR