وقتی موعد اعدام سقراط رسید، زنش را دید که داشت گریه میکرد، نزدیکش شد و پرسید: "چه چیزی باعث گریه ات شده عزیزم؟"
زن در حالی که گریه میکرد گفت: "ظالمانه کشته خواهی شد."
سقراط درحالیکه او را در آغوش گرفته بود گفت: "یعنی اگر عادلانه کشته میشدم گریه نمیکردی؟؟!!"
زن گفت: منظورم اینست که بیگناه کشته می شوی.
سقراط گفت: یعنی دوست داشتی گناهکار باشم.
زن خود را از آغوش او رها کرد و گفت:
"الهی زیر گل بری که موقع مردن هم دست از فلسفه و منطق برنمیداری!!!"
ZibaMatn.IR