می خورم غصه ای که مرا ، با نقاب خواهد خورد
دلخو شی های کم را اضطراب و عذاب خواهد خورد
قصه پردازم و می نویسم تمام دردهایم را
استخوان های مرا رفته رفته کتاب خواهد خورد
جاده را طی کنم؟ و یا خود را انتخابی سخت است
من و این جاده را غمِ این انتخاب خواهد خورد
شب دلگیرم را در اتاقی محقر محبوس ام
دوشک و تخت مرا ، گرگ نا آرام خواب خواهد خورد
مرگ و زند گی هر دو را در تن یک تناب می تابم
این دو قطب متضاد با چنین درد تاب خواهد خورد؟
سال های سکوت و سیمانی ، عاقبت روزی
خشم روزهای مرا ، شور یک انقلاب خواهد خورد
با خودم در تنهایی پی هیچ و پوچ می پیچم
جسدِ خسته ی مرا ، زحمت آفتاب خواهد خورد
ZibaMatn.IR