پناه گرفتم
میان بازوانت
آن وقتی که آغازکردی
قصه مان را آرام آرام
با نگاهت
با تو راه میرفتم و
انگار تو یادم میدادی
دوباره راه رفتن را
چه سود از گذشته های
تلخ نوشتن
آن وقتی که تورا با خودت
فهمیدم
و نوشتم از هر چه هست
کنار تو
آن هم به شیرینی ...
.
ZibaMatn.IR