کم آوردن بزرگترین فاجعه تاریخ است
ای کاش کلمه ی سحر آسایی بود
نجات می داد همه را
از درون خستگی های جنون آورشان
کاش در پس پرده ی جهان هرکسی معجزه ای رخ می داد
سیلی می آمد و می برد غم و غصه هاشان را
کاش صدای مهربانی برایشان لالایی می خواند
شب را آرام می خوابیدند
و صبح با لبخند رضایت بیدار می شدند
فاجعه آنجاست که کسانی محتاج بودنت باشند
و تو کم آوری بین زخم های کاری ات
و نتوانی آن طور که باید ادامه دهی زندگی را
کاش ...
هیچ وقت ...
هیچ کس ...
هیچ کجای جهان کم نمی آورد ...
و پای رفتن اش به جفت کردن کفش هایش نمی رسید
رعنا ابراهیمی فرد
ZibaMatn.IR