آشنایی م.
میخواهم خودم را به تو معرفی کنم، یک بار دیگر از نو، تویی که منو مثل کف دست خودت میشناسی. تو، ای تنها کسی که راز شب منو و رمز دل منو میدونی و نگهبان قلبمو سر در گم میکنی. بیا، نزدیک شو، بیا ، بیا باز هم نزدیکتر.
آن که بین ما گذشت خیلی زود به گذشته مبدل شد و ما را در تردید منجمد و سرگردان گذاشت.
بیا، بیا نزدیک شو، باز هم نزدیکتر. من به طپش قلب تو و سکوت نگاه تو عادت کرده ام، چه عادت بدِه خوبی.
من در تنهایی تو، تو را پیدا میکنم و دیگر تنها نیستم، بیا، نزدیک شو.
صورت زخم خورده من التماس لمس موهای تو را دارد و نفس من عطر تو را می جوید.
احتیاجی به گفتن نیست، سکوت تو در گوش من همه جستجوی مرا زمزمه می کند.
بیا بیا، نزدیک شو. باز هم نزدیکتر، میخواهم خودم را به تو معرفی کنم. یک بار دیگر از نو.
کوروش وکیلی
Thomas kouros vidal
ZibaMatn.IR