می دانی عزیزکم؟
هرچقدر هم که بگوییم «پدر و مادر» ، ولی باز مادر چیز دیگری است. حتی برای پدرها هم مادر چیز دیگری است. همان نُه ماهی که «دو جان در یک جان زندگی می کنند» ، گواه است که مادر چیز دیگری است. همان دو سالی که پوست بر پوست، کودک از همان عصاره ای تغذیه می کند که از جان مادر آمده است، یعنی مادر چیز دیگری است.
.
می دانی گلم؟
اما گاهی مادرها خراب می کنند! گاهی مادرها بازی بُرده را به غم انگیز ترین شکل ممکن می بازند چون فکر می کنند که آن نُه ماه و آن دوسال، برای عاشقان ابدی شدن کودکان کافی است. گاهی یادشان می رود که عشق را آن احساس امنیت، عشق می کند. آن احساس امنیتی که گرمایش، به جان می نشیند. گاهی مادرها فراموش می کنند که عشق شان به فرزندان شان غریزی است ولی عشق فرزندان شان به آن ها، آموختنی.
.
می دانی دلبرم؟
این عشقی که به تو دارم را قبلا آموخته ام. گرمای این عشق از آن جایی می آید که هرگاه اشتباه کردم، آغوشش برایم باز بود. هرجا موفق شدم، لبخندش برایم باز بود، هرجا زمین خوردم، دستانش به سمتم باز بود، هرجا ترسیدم، قلبش به رویم باز بود. آغوش و لبخند و دستان و قلب باز من به روی تو را آن زنی به من یاد داد که سال هاست خاکش سرد شده، اما عشقش هنوز گرم است.
.
می دانی عشقم؟
این که می دانم چگونه عاشقی کنم را، مدیون مادرم هستیم...
جواد فروزان
ZibaMatn.IR