آخرین خاطره ام با تو
نگاهت بود با آن چشمان بی فروغ
لبهایی بود که نتوانست دردش را فریاد بزند
دستان سرد و بی جانی بود
که به سختی موهایم را شانه زد
نفسهای به شماره افتاده ای بود
که در باورمان نمیگنجید
نفسهای آخر باشد
تمام اینها به آتشم میکشند
در نبودنت
ستاره ی آسمانی ام
ZibaMatn.IR