پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
روزی که احساست بر عقلت حاکم شد، وقتی که قلبت ، عقلت را دور زد، همانجایی که بر سر دو راهی ماندی و کاسه چه کنم دست گرفتی، و یکبار برای همیشه شکستی، آنجاست که میفهمی عشق لذتی ندارد... فقط حسرت است و ناکامی و غمش تا همیشه کنج دلت می ماند......
این بار باید خدا پادر میانی کند تا بشود اعتماد کرد عاشق شدو دوست داشت....
شیطان وار و بی صدا آمدی دیوانه وار دلبسته و عاشقم کردی هنوز بسم الله نگفتمجن وار غیب شدی...
اِشق یا عشق فرقی نمیکند چگونه نوشته یا خوانده می شود .مهم حس درونی وجود توست که پس از مبتلا شدن هیچوقت به حالت عادی برنمیگردد ....
میدونی رفیق کیه؟همونیه که فارغ از جنسیت حال دلت باهاش خوبه تو رو سر ذوق میاره ،مشوقته میتونی با خیال راحت براش دردِدل کنی وخیالت راحت باشه تو هیچ شرایطی رازت جایی فاش نمیشهیه رفیق خوب تو ناراحتیا،تو شادیا تو غصه خوردنات همیشه کنارتهرفیق خوب اونیه که اگه یه روز ازت خبری نشدزنگ بزنه حالتو بپرسه بگه دیووونه کجایی دلتنگم خلاصه که نصفه و نیمه نباشه اگه اونی که بهش میگی رفیق موقع گرفتاریات وقت نداشت اگه زنگ زدی ،پیام دادی جو...
لایق ستایشندمادرانی که یکه و تنها چرخ زندگی را چرخاندندبا وجود سختیهای زیاد خم به اَبرو نیاوردندسنگر زندگی را ترک نکردند با مشکلات مبارزه کردند،پا روی دلشان گذاشتند عاشقانه مادری کردندخالصانه عشق ورزیدندو جا نزدندو من بعد از خدایم بی شک ستایش میکنم مادرم را تقدیم باعشق و تمام وجودم به مادرم...
پنج شنبه ها خوشحالم!!چون دوباره صورت زیبا و لب خندانت را میبینم چقدر آرام میشوم با دیدنت با اینکه خاموشی و حرف نمیزنی به نظر من سنگ قبر هم احساس دارد....
آخرین خاطره ام با تو نگاهت بود با آن چشمان بی فروغلبهایی بود که نتوانست دردش را فریاد بزند دستان سرد و بی جانی بود که به سختی موهایم را شانه زد نفسهای به شماره افتاده ای بود که در باورمان نمیگنجید نفسهای آخر باشد تمام اینها به آتشم میکشند در نبودنت ستاره ی آسمانی ام...
اصالت داشتن هیچ ربطی به کشور ،محل زندگی ،پولداری ،و حتی پدر و مادر ندارد.هر وقت تهمت نزدید ،قضاوت نکردید ،دلی را نشکستید ،دروغ نگفتید و خودِ واقعیتان بودید بدانید که اصیلید و اصالت دارید ....
بعضی ها چقدر از تب و تاب عاشقی می افتند.چقدر زود دوست داشتنهایشان ته میکشد.حال و هوای آدمها هم مثل فصلهای سال ناپایدار است ....
همیشه که نباید نیمه پنهان پیدا شود گاهی همان بهتر که پنهان بماند نامرئی باشد اصلا برود به دَرَک...
کاش اینگونه آرام آرام به یغما نمیرفتم .کاش تا این حد صبوری نمیکردم.کاش میتوانستم قفل از زبان بردارم و دردهایم را فریاد بزنم .روزی که آتشفشان درونم فوران کندمیسوزانم .تمام کسانی را که حق زندگیمحق انتخابمحق شادیمحق آزادی ام را گرفتند....
تو اولین کسی بودی که عاشقت شدم که باورت کردم که دوستت داشتمچشمهایم فقط تو را دید گوشهایم فقط تو راشنید دستانم فقط تو را لمس کردکاش همانطور پاک و ساده در ذهنم میماندیکاش باورم را خراب نمیکردی کاش ...خواب به خواب بروند عاشقان دروغین لعنت به تو مژده وکیل زاده mozhde.vakilzade...
بعضی ها چقدر از تب و تاب عاشقی می افتند.چقدر زود دوست داشتنهایشان ته میکشد.حال و هوای آدمها هم مثل فصلهای سال ناپایدار است . مژده وکیل زاده...
سالیان سال بعد سر بر روی شانه ات قصه ی آشناییمان ،دلدادگیمان،عاشقی کردنمان ،گریه ها و بیقراریمان ،دلتنگی و دوریمان را برای نوه هامان تعریف خواهیم کرد.مژده وکیل زاده mozhde.vakilzade...