سرم را به دیوار تڪیه دادم، جنین وار در خودم جمع شدم و مزه ی شورِ اشڪ هایی ڪه از یڪدیگر سبقت میگرفتند را نادیده گرفتم، با اندڪ جانی ڪه در بدنم مانده بود لب زدم :
بازهم تو برنده ی بازی شدی، من هم مثل همیشه بهت باختم! اما این بار، قلبم رو، احساساتم رو، دین و ایمونم رو باختم! شاید این باختِ من، زیباترین باختِ تاریخ باشه!(=
نویسنده : نگار عارف
ZibaMatn.IR