آخر همان شد که نبایدمیشد آخرهمان رفت که نباید میرفت
امروز همش این اهنگ رو تکراربود امروز لباسای تنم سیاه بود انگارکه لباسامم فهمیدن تو نیستی قلب دردو این بغضای لعنتی رهام نمیکنه مرورخاطراتت کارهرروزمه بی هوا ازخونه زدم بیرون تو دل بهار قدم میزنم گاهی نفسم با این آهنگ بندمیره هنوزنبودتو باورندارم فکرمیکنم کنارمی ودستمو گرفتی اما تا به خودم میام میبینم تنهام منم و خیابون و درختا و جیک جیک پرنده ها که با آهنگ میخونن همه دنیافهمیدن که دل ودلدارمن نیست نبودنت سخته خیلیم سخته مث گرفتن فرزندی ازمادرش گمشده ی من کاش بگی که همش خواب و خیاله پاهایم جان وایسادن بی تورو نداره پاکت خالی سیگار دودشدن ذره ذره خاطراتت اینابه کنار باعکسات چکارکنم؟!
نوشت حق ویردی باذکرنام حلال
ZibaMatn.IR