یک لطیفه قدیمی است که می گوید، بنده خدایی می رود پیش روانکاو می گوید : «برادرم دیوانه است ، فکر می کند مرغ است» ، روانکاو به او می گوید «خوب چرا پیش من نمی آوریش؟» جواب می دهد : «چون تخم مرغ هایش را نیاز داریم!»
خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من دربارهٔ روابط انسانی است ؛ این روابط کاملاً غیر منطقی و احمقانه اند ولی فکر می کنم که ما آن ها را ادامه می دهیم چون به تخم مرغ ها احتیاج داریم !
- وودی آلن
- آنی هال
ZibaMatn.IR