باز هم بی احتیاطی کردم و عاشق شدم
گرچه رنجورم ولی این بار هم لایق شدم
بوسه هایت بر تن بیمار و نالانم نشست
درد را آتش زدم یک عاشق صادق شدم
خواب دیدم یک شبی از خاطراتم رفته ای
در خیالاتم همان آشفتهٔ سابق شدم
بی حضورت قطره ای ازموج سرگردانی ام
در تلاطم های دل محتاج یک قایق شدم
با نگاهت غصه هایم یکسره بر باد رفت
خالی از بغض شبانه، گریه و هق هق شدم
عقل از تفسیر احساسم به کلی عاجز است
بار دیگر با حضورت عاری از منطق شدم
هُرم آغوشت برایم مامِن دلدادگی ست
از تمام بغض هایم تا ابد فارغ شدم
ارس آرامی
ZibaMatn.IR