در خیالم ، روی تو ؛ غم را پریشان می کند
همچو ابری،دشت دل را پر ز باران می کند
خیس و زیبا می شود صحرای دل با یاد تو
بغض می گیرد دلم ، آرام طوفان می کند
چتر می بندم ، که بارانت ، بریزد بر تنم
ذره ذره، عشق تو؛ دل را که مهمان می کند
بیقرارِ بیقرارت ، گشتم از سودای عشق
یا که باشم کافری عشقت مسلمان می کند
چشم اقیانوسی ات ،جانِ غزلهای من است
آهوانه می خرامد، غصه؛ درمان می کند
ZibaMatn.IR