نگران نباش ای عزیز دلم!
نمی گذارم دلم به تو عادت کند.
همین اندازه برایم کفایت می کند که
تا مردنم تو را دوست داشته باشم.
...
تو سوال نکن ای عزیز من
بگذار من احوالت را جویا باشم
دیوانه نیستم که چنین می گویم
فقط از مرگ خودم ترس دارم.
...
من نمی خواهم که تو بگویی
عاشق من هستی تا زنده ای
همین کافی ست که در روز
چند بار بیایی و ببینمت.
...
هی من نباشم و هی تو نباشی
اینجوری گمان می کنم
از آن روزی که عاشقت شدم
تو روح و دل و جانم شده ای.
....
دیگر حالت را جویا نمی شوم
نمی پرسم از تو چرا چیزی نمی گویی
خودت به من گفتی به بودنم عادت نکن
چونکه عادت کردن نشانه ی دیوانگی ست.
شعر: دریا حلبچه ای
ترجمه: زانا کوردستانی
ZibaMatn.IR