دستش را روی دستم گذاشته و آن را به سمت چپ سینه اش می برد.
ضرب می گیرد: پوم
دستم را روی سینه اش می گذارد.
ضرب می گیرد: تاک
دستم را از پیراهن چهارخانه اش فاصله می دهد.
ضرب را تند می کند: پوم، تاک، پوم، تاک...
مردمک چشمانش هنگام نگاه به صورتم می لرزد:« تو ضرب آهنگ وجود منی؛ چطور می تونم تصوری از نداشتنت داشته باشم؟».
و قلبم در سینه با حرکت دستش ضرب می گیرد.
- کتایون آتاکیشی زاده
ZibaMatn.IR