خدایا چه بگویم !
از هجوم غمها به سویم
چگونه بگویم
خدایا چه بگویم!
واژه های بسیاری بکار بردم
تا حرف دلم را گفته باشم
نمیدانم که منظورم را
رساندم یا نه ؟
خدایا چه بگویم ؟!
هنوز با گریه هایم
دست به گریبانم
خدایا چه بگویم !
پله های بی قراریم را
یکی دو تا بالا می اندازم تا تو مرا ببینی
که چگونه شمع وجودم ذره ذره می سوزد
خدایا چه بگویم !
که شکلهای دلتنگی و بی قراری هایم
امانم را گرفته
خدایا چه بگویم !
من دل شکسته تر از آنی شدم
که تو تصویرش را کشیده ای
خدایا چه بگویم !
که قافیه شعرهایم
بی وزن شده ،نمی توانم آنان را
هم ردیف شانه هایت کنم
،شعرهایم بوی دلتنگی گرفته
خدایا چه بگویم !
خاطره هایم ،زیر دستان
فاصله ها، سیاه وکبود شده
خدایا چه بگویم !
این دور و برها هیچ کس
مرا نمی فهمد ،جایی ندارم
چه سکوت تلخی است...
خدایا چه بگویم !
تو اَمانَ الخائِفینَ منی
غم هایم را ،ترسهایم را پاک کن
خدایا چه بگویم !
درد دل من را شنیدی؟؟؟
قلم : منیرقهرمانی
ZibaMatn.IR