من آن کوهم که اشک میریزد و رود می شود
رود عشقم که با سنگ به تو مسدود می شود
در کاخ ویران شده ام قصر و عمارت زده ای
سلطان عشقم که در مات تو محدود می شود
ای آنکه وقتی میشوم تنها به تو فکر میکنم
من ماهی عشقم به پای تو گل آلود می شود
عمری ست که لب بر لبت از دم تو می سوزم
مانند آن سیگار که از لذت تو دود می شود
این یک حقیقت است که دنیای من بدون تو
پر شده از دغدغه ها احساس کم بود می شود
ZibaMatn.IR